دوران کودکی

مصطفی دومین فرزند میرزا ابوالقاسم در سال 1295 ش. در تجریش پای به عرصه وجود گذاشت. دوران کودکی مصطفی با حکومت ظالمانه رضاخان بر ایران مصادف بود. او در کودکی، با همه وجودش ستم‌های حکومت ننگین را احساس می کرد. وی فریاد و ناله‌های مظلومان بیچاره ای، که همه اموال و زندگی خویش را از دست داده بودند، از اعماق دل و جان می شنید. تنفر شدید مصطفی از ستمگران جباری چون رضاخان و فرزندش، از همان کودکی آغاز و تا آخر عمر شریفش ادامه داشت.

دوستان و آشنایان وی بر این عقیده بودند که طرز برخورد و صفات نیک او متفاوت با هم سن و سالانش بوده است. رفتار، گفتار و حرکات مصطفی در همان دوران نوجوانی منحصر به فرد بود. به طوری که بزرگترها به وی احترام می گذاشتند و به پدرش به جهت داشتن و تربیت چنین فرزندی تبریک و تهنیت می گفتند. او به خوبی آداب خرید و فروش را فراگرفته بود و در غیاب پدر به خوبی از عهده اداره مغازه برمی‌آمد. عشق به علم آموزی باعث شد که مصطفی در ایام فراغت، در مغازه، مجلات کهنه و یا کتاب‌های پدر را بخواند و به علت هوش سرشارش مطالب برجسته آن را به ذهن بسپارد. همین موضوع باعث شد پدر بزرگوارش به رغم نیاز شدید به وجود چنین فرزندی در محل کار، او را روانه مکتب‌خانه نماید.

الف) تحصیلات در تهران:

حجة الاسلام ملکی بعد از آن که تحصیل در مدارس فرهنگ را تا مقطع سوم دبیرستان به صورت متفرقه و با موفقیت، پشت سرگذاشت، شوق وافری به فراگیری علوم اسلامی پیدا کرد، بنابراین تصمیم گرفت که به تحصیل علوم دینی بپردازد. این تصمیم او همزمان شد با ورود عالم ربانی و فقیه اخلاقی حضرت آیت الله حاج شیخ علی اکبر نهاوندی (متوفای ۱۳۶۹ ق) به تهران. ملکی از این فرصت استفاده کرد و آن را غنیمت شمرد. وی و دوستانش رهسپار محضر این عالم نورانی گردیدند و مشتاقانه در محضر درسی و اخلاقی وی تلمذ می کردند. شاید دومین چهره تأثیرگذار در وجود آقای ملکی را بتوان مرحوم آیت الله نهاوندی دانست. او در سال های ۱۳۲۷ یا ۱۳۲۸ ش. مسیر نسبتاً طولانی و بیابانی تجریش تا چیدز را هر روزه برای فراگیری علم با پای پیاده طی می کرد.

 

آن طور که دوستانش تعریف می کنند در سال های اول حدود ۳۰ نفر بودند که در درس مرحوم نهاوندی شرکت می کردند و در سال های ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ ش. در آخرین روزها، تنها یک نفر این مسیر را در سرمای سخت زمستان طی می کرد و او هم کسی نبود جز مرحوم آقای ملکی. وی تحت تأثیر جاذبه شدید شخصیت والا، زهد و تقوای مرحوم نهاوندی بود و هماره از او به عنوان یکی از بزرگترین عالمان شیعه یاد می نمود. مرحوم نهاوندی هم، چون آقای ملکی را جوانی روشن، آگاه و علاقمند به فراگیری علوم و معارف مشاهده می کرد، همواره وی را به فراگیری علم و در کنار آن تحلیل و بررسی اوضاع و مسائل زمان تشویق می نمود. همین تشویق های مکرر استاد، باعث گردید که مرحوم ملکی بدون ترس و واهمه به دفاع از آیت الله کاشانی به مبارزه برخیزد. مرحوم ملکی در این ایام از فعالان سیاسی بشمار می رفت.[۱]

ب) تحصیل در حوزه علمیه قم:

حجة الاسلام ملکی که از فعالان سیاسی و از ارادتمندان آیت الله کاشانی در منطقه شمیرانات است، رژیم پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد، دستگیری آزادی خواهان و رهبران را سرلوحه کار خود قرار داد. حکومت کودتا در شمیران برای دستگیری مرحوم ملکی و دیگر دوستانش نیروهای خود را بسیج نمود و چندبار به خانه پدری او هجوم برد. اما نتوانستند او را دستگیر نمایند. ایشان که وضع را این چنین دید برای فرار از دست مأموران به قم هجرت نمود و موقعیت مناسبی برای ادامه تحصیل در علوم اسلامی پیدا کرد.

ویژگی های اخلاقی

۱- تقوا:

مرحوم آقای ملکی به اعتقاد دوستان و همرزمانش دارای تقوای عملی بود. رفتار و گفتار و پندار خویش را تحت کنترل داشت. حجة الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ قنبر مشفق، مدیر حوزه علمیه لاهیجان که سالیان متمادی با آقای ملکی هم دوره و هم بحث بودند در این باره می فرماید: آقای ملکی دارای با ارزشمندترین و نفیس ترین سرمایه معنوی یعنی تقوا بود. او تقوای عملی داشت. این جانب قریب به ۲۰ سال با ایشان از جلد دوم لمعه تا خارج فقه و اصول هم بحث بودم. در این مدت طولانی کوچکترین رفتار و گفتار غیراخلاقی و غیرشرعی از ایشان مشاهده نکردم. وی خداترس بود، کلام لغو و دور از ادب اسلامی و حتی ادب عرفی از ایشان ندیدم. او مراقبت عملی داشت.[۳]

۲- زهد و وارستگی:

آقای ملکی در منطقه مرفه نشین شمیران، هیچگاه ساده زیستی را از دست نداد. وی زندگی متعارف طلبگی را هیچگاه ترک نکرد و به رغم بر عهده گرفتن مسئولیت کمیته انقلاب اسلامی شمیرانات و داشتن نفوذ اجتماعی در میان مردم و با توجه به این که وجوهات فراوانی به دستش می رسید به زی طلبگی خویش مباهات می کرد. او هیچ وقت از حد اعتدال؛ نه تنها خارج نشد، بلکه همواره سطح زندگی ایشان از اقشار متوسط جامعه پایین‌تر بود، لذا هر کس به حضورش می رسید علاقه و ارادتش به او بیشتر می شد. او واقعاً نسبت به دنیا بی اعتنا بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وی در جواب کسانی که ایشان را به مال اندوزی تشویق می کردند گفت: اگر می خواستم پول جمع کنم در زمان محمدرضا شاه می توانستم یک کامیون پول جمع کنم».[۴] آری، آقای ملکی، مصداق بارز حدیث شریف «کونوا دعاة الناس بالخیر بغیر السنتکم»[۵] بود. وی مردم را با عمل و اخلاق نیکوی خویش دعوت به خیر و صلاح می کرد.

۳- بزرگواری:

وی هیچگاه در دوران تحصیل از شهریه حوزه استفاده نکرد، با این که وابسته به بیت بزرگانی چون آیت الله فاضل لنکرانی بود و بزرگان حوزه به وی عنایت داشتند، باز هم از دریافت وجوه خودداری می کرد و معتقد بود انسان می تواند با استفاده نکردن از سهم مبارک حق بندگی خدا را خوب انجام دهد.[۶]

۴- طرز برخورد با ارباب رجوع:

آقای ملکی، انسانی خوش برخورد، خوش مجلس و شیرین سخن بود. آداب اجتماعی او با مردم چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب که ریاست کمیته انقلاب اسلامی شمیرانات را به عهده داشت، فوق العاده با اهمیت است. وی با مردم برخوردی در شأن آنان داشت و هیچ وقت به بهانه کمی وقت از مردم جدا نشد و با عالمان و بزرگان تهران برخوردی مناسب و رفتاری متین داشت و احترام خاصی برای آن ها در نظر می گرفت. هیچ وقت دانسته و یا ندانسته عظمت و شهرتش عامل تحقیر دیگران نمی شد. رفتار حجة الاسلام ملکی در سمت کمیته انقلاب اسلامی با مردم، خصوصاً در شمیرانات که اغلب پولداران و ثروتمندان جامعه و حتی بسیاری از طاغوتیان در آن جا سکونت دارند، باعث رأفت و توجه عمیق آنان به دین اسلام و مایه جذب و خوشبینی آنان به انقلاب اسلامی می شد. اهل کینه و انتقام نبود و از غرض ورزی به دور بود. خصوصاً با مردم مؤمن منطقه و جوانان برومند انقلابی برخوردی متواضعانه و با اهل منزل و خانواده رفتاری دوستانه و عاطفی داشت.

شهید علیرضا ملکی درباره اوصاف عملی پدر بزرگوارش این گونه می نویسد: او با چهره باز و خندان هر روز صبح در کمیته انقلاب اسلامی منطقه یک تهران حاضر می شد و تا قبل از اذان ظهر در آن اتاق کوچک ساده به کار خویش می پرداخت. درب اتاقش به روی همه باز بود و هنگام حضور ارباب رجوع از پشت میز بلند می شد و از آن ها استقبال می کرد و کار آن ها را تا اندازه ای که در توان و قدرت وی بود انجام می داد. وی هیچ گاه نخواست که عنوان و یا لقبی به او بدهند و بسیار ناراحت و آزرده از این که افرادی از روی صداقت و علاقه در هنگام ورود او به مجلس و محفلی سخن گوینده را قطع می کنند. هرگاه که به مجلسی وارد می شد هر جا که مکانی برای نشستن پیدا می کرد، می نشست و علاقه داشت که در بین مردم بنشیند.[۷]

۵- معلم عملی اخلاق:

آیت الله نور مفیدی دامت برکاته می گوید: آقای ملکی در کارهای منزل، حتی در شستن ظروف به خانواده اش کمک می کرد. بعد از انقلاب که به خاطر مسائل امنیتی با برادران پاسدار به منزل ایشان رفت و آمد می کردیم، خودش در پهن کردن و برچیدن سفره، اقدام می کرد. زندگی او یک مجموعه مدون اخلاق است و اگر در زوایای حرکت او دقیق شویم، همه چیز در مورد این معلم عملی اخلاق به دست ما می‌آید. او طبق فرمایش امامان معصوم علیهم السلام که فرموده‌اند: «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم»، مردم را با عمل خویش به اسلام دعوت می کرد. وی بسیار صمیمانه و با روی خوش و گرم، با محافظان صحبت می کرد و در عین سادگی خیلی باصفا بود و برخوردی کریمانه داشت.[۸]

یکی از دوستان وی در این باره می گوید: آقای ملکی نسبت به خانواده‌اش احترام فوق العاده ای ابراز می داشت. غروب ها که این جانب و آقایان محترم حاج آقا مشفق، حاج سید احمد نجفی لاهیجانی و حاج سید علی اصغر هاشمی چیذری در مسجد امام مباحثه می کردیم. بعد از اتمام مباحثه، ایشان برای نماز در مسجد امام نمی ماند و فوراً به خانه برمی‌گشت و می فرمود: اهل خانه مان تنها هستند، دل آن ها تنگ می شود و باید بروم تا آن ها از تنهایی و نگرانی بیرون آیند. چیزی که خیلی ها بدان توجه ندارند و یا نسبت به آن بی اعتنا یا کم اعتناء هستند».[۹]

۶- شب زنده داری:

رمز موفقیت و سعادت مردان بزرگ الهی در کنار تلاش و همت فوق العاده، ارتباط با خدای سبحان است. مرحوم ملکی ساعتی را در شب، به دور از هیاهوی مادی و مشکلات فراوان دنیوی با خدای خویش خلوت کرده و به راز و نیاز می پرداخت. شهید علیرضا ملکی می نویسد: «نمازهای شب، توسل ها، دعاهای عارفانه و نذرهای بدون انقطاع وی، که همیشه گره گشای همه کارهای او بود، گرچه بر همگان روشن نبود؛ ولی خانواده آن مرحوم تا حدی شاهد عبودیت، زهد و پارسایی وی بودند».[۱۰]

۷- خدمت کردن به مردم

آقای ملکی قدس سره اهل خدمت بود و خدمت به خلق را بزرگترین عبادت الهی می دانست. وی در راه خدمت به محرومان و نیازمندان جامعه، هیچ کوتاهی نداشت؛ با تمام توان خویش در رفع نیازهای نیازمندان اقدام می کرد. وجود این روحانی وارسته در منطقه شمیرانات پناهگاه محرومان بود. فرزند بزرگوارش شهید علیرضا ملکی در این باره می نویسد: دوستانی که با او به مسافرت رفته‌اند، می دانند که مسافرت با او از چه صفا و صمیمیتی برخوردار است و او چقدر موجبات راحتی، آسایش و خوشحالی همسفرانش را با طبخ غذا و آماده کردن آن و با سخنان شیرین و دلچسب فراهم می نمود. او از همه افرادی که به این انقلاب و اسلام خدمت کرده و می کنند تمجید و تحسین می نمود و در این راه از هیچ برچسبی نمی هراسید. خدمات گوناگون تبلیغی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی فراوانی نیز از معظم له به یادگار مانده است و خدمت به اسلام و انقلاب اسلامی در سرلوحه همه امور زندگانی اوست.

آثار

از حضرت آقا، نوشته‌ها و اشعاری بر جای مانده است که مربوط به دوره‌های مختلف زندگی او است. نوشته‌های او به پنج دسته تقسیم می‌شوند

  1. یادداشت‌های روزانه
  1. نغمه‌های شورانگیز: برگزیدۀ دیوان – یکی از آثار آیت الله ملکی
  2. نامه‌ها
  3. نوشته‌های دینی
  4. نوشته‌های درسی
  5. نوشته‌های ذوقی
  • نوشته‌های ذوقی و یادداشت‌های روزمره، از نظر تاریخی، در مقایسه با سایر نوشته‌ها، قدیمی‌ترند و متعلق به دوره‌ای هستند که او تحصیل در مدرسه را رها کرده، به کار در دکان قنادی پرداخت.
  • در “نوشته‌های دینی”، که گاه رنگی اجتماعی و انقلابی به خود می‌گیرند، نویسنده به توصیف و توضیح یک مسئلۀ اعتقادی می‌پردازد. اغلب این نوشته‌ها با قیام امام حسین (علیه السلام) و گاه مسئلۀ روزه‎داری و ماه رمضان ارتباط یافته‌اند و نویسنده کوشیده است ضمن تبیین یک مسئلۀ اعتقادی، نکاتی اجتماعی را به خواننده گوشزد کند. مقالۀ مفصّل «نهضت حیات‌بخش حسین (علیه السلام)» یکی از این نوشته‌ها است.
  • مصطفی ملکی، در طول دوران زندگی خود، نامه‌هایی به بعضی شخصیت‌های مذهبی و سیاسی عصر، نظیر دکتر مصدق و آیت‌الله کاشانی، نوشته است. نامه‌ها مربوط به پس از دورانی است که او فعالیت‌های سیاسی خود را، به طور جدی، آغاز کرد. این نامه‌ها از نظر تاریخی و سیاسی، اسنادی بااهمیت‌اند. باید افزود که بعضی شخصیت‌های شناخته‌شدۀ معاصر نیز نامه‌هایی به او نوشته‌اند که در دسترس است. از جمله، نامه‌های آیات عظام گلپایگانی، شریعتمداری و مرعشی نجفی به ایشان قابل توجه است. در این نامه‌ها، آنان خواهان ادامۀ حضور مصطفی ملکی در حوزۀ علمیۀ قم هستند. این نامه‌ها در زمانی نوشته شد که ملکی برای استقرار در مسجد همت، از قم به تجریش نقل مکان کرد.
  • نوشته‌های آیت‌الله ملکی گاه به صورت پراکنده در نشریات و کتاب‌هایی به چاپ رسیده‌اند. از جمله کتاب جناب آقای محمود طاهر احمدی تحت عنوان “زندگی و مبارزات حجت‌الاسلام و المسلمین مصطفی ملکی” که به همت انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی در ۱۳۹۶ نشر یافته است. از میان نوشته‌ها، نامه‌ها و یادداشت‌های روزانه اهمیت دارند و جای آن دارد که پژوهشگری که پیرامون مسائل انقلاب ایران یا شخصیت‌های انقلابی ایران کار می‎کند، به تحقیق دربارۀ آن‌ها و انتشار همۀ آن‌ها در یک مجموعه همت گمارد.
  • مصطفی ملکی در شعر «شعله» تخلص می‌کرد. ظاهراً قبلاً تخلص‌های دیگری هم داشته است. با اینکه بعضی شعرهای او به طور پراکنده در نشریات آن دوره چاپ شده است، وجه شاعریِ شخصیتش ناشناخته مانده است.

کتاب “نغمه‌های شورانگیز: برگزیدۀ دیوان اشعار آیت‌الله مصطفی ملکی” در سال ۱۳۹۸ به چاپ شد. این کار به منزلۀ ادای دین به کسی بود که گرچه در ادبیات فارسی و عربی چیره‌دست بود و نیز در مبارزات ملی و سیاسی و اجتماعی معاصر هم‌پا و همراه مردم بود، اما شاهکار او زندگی‌اش بود. رفتار و زندگی ساده، بی‌آلایش، و به دور از وابستگیِ او مهم‌ترین یادگار او است.

فعالیت‌های سیاسی

حجة الاسلام ملکی یکی از چهره‌های فعال اسلامی و سیاسی بشمار می آید. او در طول عمر بابرکت خویش همواره در مبارزات سیاسی، در مقاطع گوناگون نقش داشته است. فعالیت های سیاسی آن عالم مبارز در مقاطع گوناگون، بدین شرح است:

الف) سال های ۲۸ تا ۱۳۳۰ ش:

آقای ملکی از جوانان فعال در امور سیاسی در اوائل طلبگی بشمار می رفت و بزرگترین مشوق وی در این راه، آیت الله نهاوندی بود. او باعث آشنایی وی با دنیای سیاست شد. ملکی می گوید: هرگاه به محضر درس آقا شیخ علی اکبر نهاوندی می رفتم، ایشان از وضعیت سیاسی کشور و نیز از موقعیت قیام مردمی از من سؤال می کردند و همیشه مرا تحریص و تشویق و ترغیب به شرکت فعال در جرایانات سیاسی آن روزگار می‌نمودند.

آقای ملکی در نهضت های آن زمان، همانند نهضت ملی شدن صنعت نفت و همکاری با دکتر مصدق و قیام ۳۰ تیر، فعالانه شرکت داشت. وی در همان عصر با آیت الله کاشانی آشنا و ارادتمند ایشان گردید و همواره با رهنمودهای ایشان در منطقه شمیران عمل می نمود؛ تا این که کودتای ننگین ۲۸ مرداد، به یک باره کلیه فعالیت ها و دستاوردهای چند ساله مردم را خنثی ساخت. رژیم، دستگیری آزادی خواهان، رهبران و جوانان فعال را در سرلوحه کار خود قرار داد و حکومت کودتا در شمیران برای دستگیری حجة الاسلام ملکی و دیگر دوستان فعال او، نیروهای خود را بسیج نمودند.

ب) خرداد ۴۲:

آقای ملکی از علاقمندان و ارادتمندان واقعی حضرت امام خمینی قدس سره بود. وی بعد از ورود به قم وضعیتش را این گونه توصیف می کند: «روزها نان و ماست و گاهی لبو می خوردم و شب ها نان و ماست.» وی با توجه به همه مشکلات باشور و اشتیاق در درس حضرت امام، حاضر می شد. او مفتخر به دامادی آیت الله فاضل گردید و از آن زمان وضعیت ثابت‌ تری پیدا نمود و در این ایام به تحصیل ادامه داد.

بعد از رحلت آیت الله بروجردی و قیام علما و مراجع علیه لوایح و قوانین طاغوت و قیام توفنده حضرت امام، آقای ملکی همواره به عنوان شاگرد و مرید امام، همانند سایر طلاب و فضلای مبارز حوزه علمیه قم، فعالانه در صحنه انقلاب شرکت داشت و در آغاز نهضت مقدس اسلامی به رهبری حضرت امام راحل سهیم بود.

آقای ملکی پس از قیام ۱۵ خرداد سال ۴۲، در شب های جمعه و ماه مبارک رمضان و سایر مناسبت های مذهبی در مسجد همت تهران حضور یافت و با روحانیان مبارز تهران، مانند آیت الله طالقانی ارتباط بسیار نزدیکی برقرار ساخت و جلسات و فعالیت های گوناگون را آغاز نمود.

ج) سال های ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۶ ش:

آقای ملکی بعد از کامل شدن تحصیلات، با کسب اجازه از حضرت امام و مراجع عالیقدر، حوزه قم را ترک و به شمیرانات بازگشت. وی در مسجد همت تجریش به صورت دائمی مستقر گردید. حضور ایشان در این کانون مذهبی موجب فعال شدن مبارزات جوانان مسلمان منطقه گردید.

آقای ملکی در این مسجد با برنامه ریزی های مدون، فعالیت های خویش را شروع کرد. او در شب‌های یکشنبه و چهارشنبه جلسه تفسیر قرآن برگزار می نمود و با دعوت از عالمان و بزرگان آگاه و انقلابی، چون آیات و حجج اسلام طالقانی، ربانی املشی، لاهوتی، هاشمی رفسنجانی، مهدوی کنی، ربانی شیرازی، شهید مفتح، شهید مطهری و… در بیداری و آگاهی مردم در مسائل دینی و سیاسی نقش بسزایی ایفا نمود.

بی شک هر سخنران فاضل و گوینده توانایی حداقل یک بار در مسجد همت به سخنرانی پرداخته است. جاذبه این مسجد در جذب جوانان و اقشار تحصیل کرده، اعجاب انگیز بود. ملکی در سال ۱۳۵۰ ش. همکاری خویش را با استاد شهید مطهری آغاز کرد. در طول سال های خفقان و سکوت، «مسجد همت» به همت والای این مرد بزرگ هیچ گاه بدون برنامه نبود و به مقتضای روز توسط این روحانی شجاع برنامه‌های متنوعی را عرضه می داشت.

د) مسئولیت کمیته انقلاب اسلامی منطقه یک تهران:

پس از پیروزی انقلاب اسلامی جهت حفاظت و حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی و سرکوب ضدانقلاب و عوامل رژیم ستم شاهی، طبق فرمان امام راحل مسئولیت کمیته انقلاب اسلامی شمیرانات از سوی آیت الله مهدوی کنی به عهده ایشان گذارده شد. روش ایشان در اداره این نهاد به صورت تصویب مسائل در شورای کمیته و به اجرا درآوردن به صورت سلسله مراتب بود. پرکاری و تلاش فوق العاده وی و اصالت عمیقی که به مسأله کمیته می داد بیانگر اعتقاد وی به انقلاب اسلامی بود. به قول دوست صمیمی و همرزمش حضرت آیةالله مهدوی کنی: «او مسأله انقلاب و اسلام را جدی می گرفت.»

ه) حضور در جنگ:

آقای ملکی در آغاز جنگ تحمیلی برای دفاع از کیان اسلام و نظام جمهوری اسلامی راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید. او شجاعانه در خطوط مقدم جبهه، از ارتفاعات بازی دراز تا عملیات بیت المقدس، در کنار دوستان رزمنده، مشغول خدمت بود. وی به بهانه حفظ خویش، از خطوط مقدم نمی گریخت و در سنگری بهتر از دیگران استراحت نمی کرد؛ بلکه علاوه بر خدمات تبلیغی و فرهنگی در جبهه، چای و شربت درست می کرد و به دست رزمندگان می داد و به شستن ظرف ها و تمیزکردن سنگر مباهات می نمود. وی در راه بازگشت، نامه های رزمندگان را به مقصد می رسانید. او در راه دفاع از اسلام و نظام مقدس اسلامی یکی از فرزندان خویش یعنی علیرضا ملکی را تقدیم نمود.

شهید علیرضا ملکی در وصف پدرش جملاتی دارد که به عنوان تبرک ذکر می کنیم: به یاد می آوردم او را در انجام دو فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر بسیار جدی و کوشا بود و نسبت به قضایا و جریانات و امور پیرامون خویش غافل و بی تفاوت نبود. او در محیط کار خویش برای پاسداران عزیز، همانند پدری مهربان و دلسوز بود و آنان را همواره با نصایح مشفقانه خویش ارشاد می فرمود؛ اما در عین دلسوزی و عطوفت، بسیار جدی و قاطع با تخلفاتی که گاه گاهی از پاسداران سر می زد برخورد می نمود. او با وسعت نظر و دیدگاه باز با مسائل سیاسی برخورد می کرد و حساب فریب خوردگان بی غرض و بی اطلاع را از سران خائن آن جدا می نمود و منافقان را در جذب جوانان و نوجوانان ناتوان می ساخت؛ چرا که با افراد فریب خورده، برخورد نرم اسلامی داشت و اسلام امام را برای آنان می گفت و خیانت های سران کفر و نفاق را با زبانی آکنده از ادب اسلامی بیان می کرد.

وفات

حجة الاسلام ملکی پس از عمری تلاش و مجاهدت در راه اسلام و انقلاب اسلامی و خدمت به محرومان جامعه، سرانجام بر اثر ابتلا به یک بیماری خونی، بعد از چهار ماه بستری شدن، در بیمارستان قلب، سرانجام در روز ۳۱ خرداد ۱۳۶۲ ش. دارفانی را وداع گفت و روح ملکوتی وی در جوار رحمت الهی آرام گرفت. پیکر این عالم فرزانه در شمیران و باشکوه خاصی تشییع گردید و سپس به قم انتقال یافت. در قم حضرت آیت الله عظمی مرعشی نجفی قدس سره بر آن نماز خواند و در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد.

حضرت امام خمینی قدس سره در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۶۲ ش. یک سال بعد از رحلت حضرت حجة الاسلام والمسلمین آقای ملکی ذیل عکس ایشان این جمله را نوشتند: بسمه تعالی – خداوند رحمت فرماید مرحوم حجة الاسلام آقای ملکی را که از اشخاص متعهد و خدمتگزار به اسلام بودند. ۱۹ شوال ۱۴۰۳، روح الله الموسوی الخمینی.[۱۱]

توسط hemmat-admin

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *